فقط یک پیک از شراب لبانت خوردم
چندساله بودند این لبانت؟
عمری گذشت...
وهنوزوقتی به تو فکرمیکنم تلو تلو میخورم....!!!
- ۰ نظر
- ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۸
فقط یک پیک از شراب لبانت خوردم
چندساله بودند این لبانت؟
عمری گذشت...
وهنوزوقتی به تو فکرمیکنم تلو تلو میخورم....!!!
خداروشکرمیکنم که با ی خانواده ی بامحبت فامیل شدم.خوشحالم که اعضای خانوادت بامن راحت هسن ورسمی برخوردنمیکنن.اونام مثل خودت خیلی به من لطف دارن.مامان که راه به راه بامناسبت وبی مناسبت برام هدیه میگیره وغافلگیرم میکنه.هدیه ای که آبجی زینبت دیشب بهم دادخیلی قشنگ بودازت ممنونم که همیشه به فکرمی وبادادن کادوهایی که قبلا آرزشوداشتم غافلگیرم میکنی.مخصوصا اون پلاکی که اسمت روش نوشته شده بودبه عنوان روزه بازکنی بهم دادی بدجوری خوشحالم کرد.نمیدونم چطوری این خوبیاتو جبران کنم.ازاینهمه عشق واحساس قشنگت ممنونم تووخانوادت خیلی بامحبتین عزیزم...
من عاشق همتونم مخصوصا شماآقای محترم:
(مرتضی خان)
وقتی آغوشت رارو به آرزوهایم بازمیکنی٬ آنقدرمجذوب گرمای وجودت میشوم که جزآرامش آغوشت تمام آرزوهای خواستنی دیگرراازیادمیبرم...
به نام خدا
سلام؛
به صمیمی ترین رفیق زندگیم٬
خداروشکرکه چنین انسان نازنینی چون تو قسمت من شده٬نمیتونم فرشته ی آرزوهام خطابت کنم چون تو از هرفرشته ای برای من باارزش تری...
توبرای من لبخندزیبای خدایی که لایق ستایشه...
توبهترین همسفرهمشگیه من در دریای مواج ومتلاطم زندگی هسی...
سکان کشتی دونفره ی ما توی دستای مهربون وسخاوتمندته ومن عاشقانه نظاره گرصحنه ی زندگی ای هسم که تو ناخداشی...
***دوست دارم مرتضی جونم***
از امروز تا دوازده روز دیگه فقط به این فکر میکنم که اولین تولدی که کنارمی چطوری برگزاربشه.ی جشن باشکوه وبه یادموندنی.منظورم ازجشن تشریفات تعدادزیادمهمون نیس بلکه فقط میخوام اولین تولدت کنارمن برای همیشه به یادت بمونه وبیشترین شادی نصیب قلب مهربونت بشه عزیزدلم...